چرا به یک استراتژی معاملاتی نیاز داریم؟

چرا تمایل داریم بعد از پیروزی ببازیم؟
مقاله حاضر ترجمه مطلبی است که نایل فولر یکی از معامله گران و روانشناسان بازار مالی اخیرا آن را منتشر کرده است.
به گزارش «پایگاه خبری بورس کالای ایران»، نایل فولر معامله گری است که علاوه بر موارد تکنیکال به روانشناسی اهمیت زیادی می دهد و طبق گفته هایش ۳ سال مداوم ضرر کرده است و چند بار حساب معاملاتی اش نابود شده اما در همین انتخابات اخیر آمریکا بیش از ۵۰۰ هزار دلار سود کرده است. برای همه ما رسیدن به این موفقیت آرزوی بزرگی است، اما رسیدن به این موفقیت نیازمند ۳ اصل اساسی است اول دانستن علم تکنیکال ( در روش آقای فولر پرایس اکشن )، دوم مدیریت ریسک و سرمایه، سومین و مهمترین عامل کنترل مفز است که مقاله حاضر به توصیف آن می پردازد .
آیا تا بحال برایتان اتفاق افتاده است که بعد از برد در یک معامله سخت اغلب در معامله بعدی پول زیادی از دست د اده باشید؟
خوب شاید بشود بعضی وقت ها جلوی آن را گرفت، حداقل برخی مواقع نگاه کنید بعد از یک پیروزی، احساساتی برانگیخته می شود که می تواند به این منجر شود که معامله گر مجددا به بازار برگردد بدون اینکه هیچ سیگنالی دریافت کرده باشد. یک اعتماد به نفس کاذب و اعتیاد به معامله و غرور ناشی از پیروزی کافی است تا به مسیر معامله شما پایان دهد. بعد از پیروزی ما دوباره به چارت نگاه می کنیم و دنبال پترن هایی می گردیم که اصلا وجود ندارند خودمان را متقاعد می کنیم که باید به بازار برگردیم. ناخودآگاه قبل از اینکه ادامه بدهم اجازه بدهید مطلبی را به طور شفاف بگویم. شما معاملات زیان دهی خواهید داشت که نمی توانید مانع آنها شوید، این ضرر ها به لحاظ آماری کاملا طبیعی است که از نحوه معامله شما ناشی می شود من در مورد آن ها صحبت نمی کنم، منظور من معاملات ضرر دهی است که شما می توانید از آنها جلوگیری کنید معاملاتی که ناشی از احساسات و جریان شیمیائی مغز است که شما از آن ناآگاه هستید و باید برای کنترل آن برنامه ریزی کنید .
چرا ما تمایل داریم که بعد از پیروزی ببازیم ؟
خطرناک ترین زمان ترید در واقع بعد از یک پیروزی است جائی که بنظر می رسد بعضی از شما سورپرایز خواهید شد این یک دلیل کاملا علمی دارد که ما باید از آن آگاه باشیم .
بعد از یک پیروزی احساس خوبی دارید ، قابل انکار نیست ، نمی توانید آن احساس را متوقف کنید این احساس شادمانی می تواند به یک فاجعه منجر شود که از آن آگاهه نیستید و اینکه چطور آن را مدیریت کنید .
سیستم عصبی دوپامین به لحاظ شیمیائی احساس خوبی را در مفز شما آزاد می کند وقتی که چیزی شما را شاد می کند مثلا موفقیت در یک معامله ، حالا خطر آغاز می شود چرا که مغز می خواهد دوباره آن احساس را تجربه کند و شما به دوپامین معتاد می شوید (برای مطالعه در مورد dopamine اینجا را مطالعه کنید (.
برای یک معامله گر معنای آن این است که بعد از یک پیروزی دوست دارد که مجدد وارد معامله شود و حالا شروع به انجام کار های احمقانه کرده و طرح معاملاتی خود را فراموش می کند چون مغز ما به طور ناخود آگاه به دوپامین معتاد شده است . بعد از یک پیروزی میزان دوپامین افزایش پیدا می کند و حالا مغز به طور خودکار میزان ریسک را کاهش می دهد ( با افزایش حجم معامله ) و این چیزی است که باعث می شود از طرح معاملاتی مان دور شویم .
احساس شادی ناشی از پیروزی باعث می شود که مغز به انجام هر کاری دستور دهد تا آن احساس را مجددا به دست آورد. مانند هر اعتیاد دیگری از جمله اعتیاد به مواد مخدر و قمار "دوپامین" در معز آزاد می شود و دیگر به این کاری ندارد که این برای بدن شما ضرری دارد یا نه ؟ عملی که شما را وادار می کند به معامله وارد شوید و به دنبال پول باشید تا شاد شوید .
امیدوارم توانسته باشم تا نظر شما را به این خطر جلب کرده باشم چیزی که می تواند خط تباهی شما را آغاز کرده و حساب معاملاتی شما را نابود کند . به عنوان یک معامله گر ما باید از این احساس طبیعی آگاه باشیم. دوپامین همچون یک تیغ دولبه است که هم میتواند عادت های خوب را تقویت کند و هم عادت های بد را. این به شما بستگی دارد تا مطمئن شوید که با آن، عادت های خوب را تقویت می کنید.حالا شما باید آگاه باشید تا مغز خود را کنترل کنید بجای اینکه مغز ، شما را در راه های منفی کنترل کند .
خوب حالا متوجه شدید که چقدر راحت می شود بعد از یک معامله سودده پول از دست بدهید .حالا وقت آن است که بدانید چطور می توانید در دام این تله نیافتید . شما بهه فیلتر هایئ نیاز دارید که در محل های بخصوص ، مانع رسیدن سوخت احساسی به شما بشود ، جلوگیری از رسیدن سوخت دوپامین برای ترید .
راه حل جلوگیری از این اشتباه این است که شما مطمئن باشید که فقط در معرض روش معاملاتی خودتان هستید و برای این موضوع شما نیاز دارید که سیستم معاملاتی خودتان را تعریف کنید. شما باید یک روش معاملاتی بسازید و از آن اطاعت کنید. این موضوع شما را از مواردی که در بالا گفته شد باز می دارد . ما نیاز داریم که از واکنش های شیمیائی مغزمان آگاه باشیم و یاد بگیریم که چطور آنها را فیلتر کنیم و برنامه های خودمان را دنبال کنیم تا مانند دوپامین سبب نشوند که به سادگی به معامله معتاد شویم .
خلاصه ای از اقداماتی که برای مبارزه با حس -زیاده روی -در معامله بعد از پیروزی نیاز دارم :
• داشتن یک استراتژی معاملاتی واقعی (روشی که شما آن را به طور کامل می فهمید و می توانید آن را تعریف کنید) .
• داشتن یک طرح معاملاتی که بر اساس استراتژی فوق ساخته شده است .
• مطمئن شوید که فقط در معرض روش معاملاتی خودتان هستید که بخوبی تعریف شده است .
• شما به یک چک لیست نیاز دارید تا همه چیز را برای ورود به معامله کنترل کنید و مانع رسیدن سوخت دوپامین به روش معاملاتی تان شود .
طولانی ترین سفرها با قدم اول برداشته می شود برای اینکه از ورود به معاملات ضرر ده خودداری کنید وقت آن رسیده است که قدم اول را بردارید .
نکاتی درباره روانشناسی بازار-(بخش اول) / با وجود سیستم معاملاتی خوب چرا ضرر میکنید؟
فکر میکنید دلیل ضرر شما چیست؟ این علامت سوالی است که در ذهن همه معاملهگران وجود دارد. اغلب فعالان در بازارهای مالی تکلیف خود را در این بازارها مبنی بر کسب اطلاعات و دانش معامله انجام دادهاند چرا به یک استراتژی معاملاتی نیاز داریم؟ و ساعتها بابت آموزش به هر نحوی وقت گذاشتهاند یا سیستم معامله خود را به دقت تست میکنند و استراتژی معاملاتی خودشان را با سایر فعالان مقایسه میکنند یا روزهای زیادی استراتژی خود را به دقت زیر نظر گرفته و زمان زیادی برای آموزش گذاشتهاند و پس از کسب اعتماد به نفس لازم سرمایه خود را وارد بازار میکنند و در بازارهای مالی شروع به کار میکنند. نخستین معامله خود را انجام میدهند.
نخستین معامله، نخستین باخت و نخستین ضرر
با نخستین ضرر که در معاملات با آن روبهرو میشویم ابتدا به خودمان دلداری میدهیم که همه معاملهگران و فعالان بازار سرمایه در ابتدا با شکست روبهرو شدهاند و در ذهن خود این جمله را که شکست مقدمه پیروزی است میپرورانیم. برای بار دوم خرید میکنیم باز هم شکست میخوریم ولی این بار کمی به غرورمان ضربه میخورد، چون معامله ما وارد سود شده و حتی میتوانستیم در این معامله با سود خارج شویم ولی معامله را به پایان نرساندیم تا جاییکه پس از گذشت چند روز با زیان از معامله خارج میشویم.
خیلی از دوستان اطلاعات علمی بسیار خوبی دارند و فنی هم هستند، ولی متاسفانه با بازار مشکل دارند، دلیل این امر فقط دخیل کردن احساسات است. بیشترین احساسی که در انجام معاملات بر ما غلبه میکند احساس ترس یا طمع است که افراد را از استراتژی معاملاتی خود دور میکند. در مورد ترس و طمع خیلی جا برای صحبت است که قصد داریم کمی در این مورد صحبت کنیم. همیشه به یاد داشته باشیم معاملهگری برخلاف تفکر افراد مشکلترین و سختترین شغل دنیاست و برای مهارت در آن باید تمرین کرد.
در شغلهای دیگر همه چیز چرا به یک استراتژی معاملاتی نیاز داریم؟ مشخص است، راه و مدت زمان هم مشخص است و قطعیت بیشتری در رسیدن به مقصد وجود دارد، ولی در معاملهگری تنها یکسری قواعد کلی وجود دارد و یک جدول عرضه و تقاضا که افراد با استفاده از هوش و ذکاوت خود در شرایط تاثیرگذار در بازار باید نوع معامله و میزان آن را انتخاب کنند. یادمان باشد که معاملهگری در وجود تمامی انسانها وجود دارد و افراد هیجان خاصی هم نسبت به این امر دارند و دلیل این جذابیت و هیجان وجود زرق و برق در این شغل است که متاسفانه خطرات و مشکلات این شغل از نظرهای افراد عادی دور است.
همین زرق و برق و هیجان باعث جذب افراد زیادی به بازارهای مالی میشود و بیشتر این افراد سودای یکشبه ره صد ساله رفتن را در سر میپرورانند. 90 درصد افراد که وارد بازارهای مالی میشوند این تفکر اشتباه را در سر دارند که پس از مدت کوتاهی با سرخوردگی و باخت سنگین از بازارها خارج میشوند. اما غافل از اینکه در این بازارها باید هدف داشته باشید و با تمرین و ممارست در بهدست آوردن استراتژی فعالان این بازار به سمت موفقیت و کسب سود پیش روید. کسانیکه وارد این بازارها میشوند باید تمام شرایط را بسنجند، متاسفانه افراد خیلی زود جذب بازار شده و خیلی زودتر از آنچه که فکرش را بتوان کرد از بازار خارج شده و چرا به یک استراتژی معاملاتی نیاز داریم؟ تنها ضررهای سنگینی را برای خودشان کسب میکنند. یادمان باشد که ما برای هر کاری به نقشه و برنامهریزی نیاز داریم به مانند زندگی شخصی خود.
مسلما برای انجام هر کاری باید در مورد آن کسب اطلاعات کرد و تمرین و ممارست مکمل مناسب برای این امر است و از قبل خودمان را برای این کار آماده کنیم، مسلما بدون تمرین نمیتوان از عهده کارهای بزرگ بر آمد و با توجه به تمرینات میشود درصد موفقیت را بالا برد. برای این امر به یک برنامهریزی نیاز داریم. یک برنامهریزی که ما از آن بهعنوان سیستم یاد میکنیم و یک چارچوب یا یک نوع قاعده و اصول کلی که بیشتر از آن به نام سیستم معاملاتی یا استراتژی معاملاتی یاد میشود.
حالا باید بدانیم یک استراتژی یا سیستم معاملاتی چه مشخصاتی باید داشته باشد؟ نخستین نکته که هر سیستم معاملاتی به آن نیاز دارد تعیین نقطه ورود و مهمتر از نقطه ورود دلیل ورود در آن نقطه و قیمت هست، بدین معنی که شما بدانید به چه دلیل شما الان وارد بازار شدهاید. یادمان باشد ورود به بازار براساس اینکه ما بگوییم احساس میکنیم بازار میخواهد تغییر مسیر بدهد یا احساس میکنیم که بازار میخواهد به روند خود ادامه بدهد قطعا دلیل مناسبی نیست، باید حتما دلیلی منطقی اعم از تکنیکالی یا بنیادی یا سیستماتیک برای ورود یا خروج از بازار داشته باشیم.
نکته دوم که باید حتما مدنظر داشته باشیم این است که باید برای خودمان حد ضرر را تعیین کرده باشیم. ما باید قبل از ورود به معامله خودمان را بشناسیم که چه مدت زمانی میتوانیم صبر کنیم، چقدر میتوانیم ریسک کنیم، چه قدر تحمل ضرر را داریم. و باید بدانیم حد ضرر را بر چه مبنا و اساسی در سیستم معاملاتی قرار میدهیم. علاوه بر داشتن حد ضرر باید در یک معامله حد سود و قیمت هدف خود را حتما معین و مشخص کنیم. مهمتر اینکه باید بدانیم اگر بازار در جهت دلخواه ما حرکت کرد بدانیم چه نقطهای میخواهیم از بازار خارج شویم.
نکته سوم در بعضی سیستمها و استراتژیها نقاط ورود و نوع حد سود و حد ضرر گذاشتن متفاوت هست که به آن اشاره خواهیم کرد. استراتژی یک معاملهگر باید مدیریت سرمایه باشد و در آن ما باید معاملات خود را براساس درصد اهمیت و درصد ریسک آنها رتبهبندی کرده باشیم. باید بدانیم هر معامله چند درصد ریسک دارد و بتوانیم براساس آن سرمایه خود را مدیریت کنیم، بدین معنی که در هر روز سیگنالهای متفاوتی در بازار مشاهده میکنیم که ریسک انجام هر کدام از این معاملات متفاوت هست و ما باید برای سیگنالها اولویتبندی داشته باشیم. با توجه به درصد ریسک آنها باید براساس این اولویتها سرمایه خودرا مدیریت کنیم. بهطور مثال درصد ریسک نقطه ورود و خروج برای معاملاتی که به قصد نوسانگیری انجام میدهیم، بهطور قطع با معاملاتی که با دید میانمدت انجام میدهیم، متفاوت است. حد ضرر یک معامله در نوسانگیری با حد ضرر همان معامله با دید میانمدت قطعا متفاوت است. همانطور که حد سود این دو معامله متفاوت است. همینطور چرا به یک استراتژی معاملاتی نیاز داریم؟ که نقطه ورود به یک معامله در نوسانگیری با یک معامله به دید میانمدت متفاوت است و نباید هردوی آنها را به یک چشم تحلیل کرد.
نکته بعدی در ترید کردن مدیریت زمان هست و باید سعی کرد از این مدیریت زمان که خودمان آن را طراحی میکنیم براساس رفتار بازار و طبیعت رفتار خود تبعیت کنیم. یادمان باشد ضررهای ما یکشبه به وجود نیامده یا بهتر بگوییم با یک ترید به وجود نیامده که با یک ترید از بین برود یا یک شبه از بین برود. شاید بیشترین مشکل ما تعدد ترید باشد و اگر به همین دوران رکود و ضرر بازار توجه کنیم میبینیم که شاید در برخی از تریدها که به فروش اقدام نمیکردیم و تنها سهامدار بودیم در نهایت تا این لحظه نهتنها ضرر نمیکردیم بلکه شاید در سود هم میبودیم.